شاید اینجا دیگه اپ نکنم...
تا حالا شده حس کنی داری کم کم , کم میاری؟
شده بدترین حس های دنیا سراغت بیاد
امروز بعد از مدتها باریدم
من باریدم و این شهر هم بارید
بعد از مدتها دوباره ...
اخه کدوم ادم عاقلی که دو روز مونده به امتحانای فاینالش پاشه از سفر بیاد
حالا دارم خودم و میکشم
اونم با اینکه تازه دارم یکی از رفرنسامو دانلود میکنم
پایان نامت امروز رسید دستم
با دست خط خودت
استاد حمیدی دید چطوری انگشتام روی جای خط ها دوید اما هیچی نگفت
لعنت بهت بیاد لعنت
دارم میخونم واسه پزشکی میدونم راه طولانیه اما دوست دارم بخونم
دقیقا این ترم که تموم شه باید از چاله در بیام بفتم تو چاه
اما خوبه چون بعدش میشم مهندس و پزشک دو تاش باهم
یه رونشناس میگه:اگه احساس مالکیت رو از عشق بگیری میشه نفرت!!!
چرا ادم ها همزمان احساس ها رو با هم درک نمیکنند؟
درست روزی میروم که تو عاشقانه میایی
هیچ چیزی بهتر از این نیست که به یه پی اچ دی بگی میبخشید مهندس!!!
و بهتر ازاون اینکه پیش همون پی اچ دی به جای مهندس صدات کنن میبخشید دکتر!!!
(الکی خوشی به همین میگن)
نظرتون چیه؟
عاشق دیگری بود
اما به من میگفت دوستت دارم!
عاشق دیگری بود
اما منو میبوسید!
عاشق دیگری بود
اما منو عاشق کرد!
عاشقش شدم
اما عاشق دیگری بود !
رفت تا به دیگری برسد؟
یا یکی دیگه رو عاشق کنه؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد
یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته
یک غریبه به دلت یک وقتی بشینه بعد اون
بگه که هرگز نمی خواد تو رو ببینه
بد ترین حس جهان این است؛
دیوانه وار عاشقش باشی
و بدانی دست در دست خیالِ دیگری،
همه شب می خوابد.
اگه یه روز بفهمی که تموم حرفاش دروغ بوده چی کار میکنی؟
اگه بفهمی تموم این مدت سر کار بودی چی کار میکنی؟
اگه بدونی فقط واسه اینکه دیگری رو فراموش کنه به تو رو اورده و بعد هم دید نشد بذاره بره چی کار میکنی؟
اگه بدونی توم این مدت بازیچه بودی چه کار میکنی؟